جستجو گر پیشرفته سایت



نوروز خجسته باد !
سخنی با خوانندگان

به نام خداوند و با سلام به خوانندگان :

 این وبلاگ با نام پرسیک جهت ارائه مطالب ادبی،فرهنگی،تاریخی ونیز تبادل نظر با خوانندگان درزمینه های ادبی و علوم انسانی است . 

علت نام گذاری  وبلاگ، چندسویه بودن مفاهیم آن است . پرسیک درزبان های وابسته به زبانهای  لاتین به معنی ایرانی یا پارسی است . ممکن است پرسیده شود که همان واژه پارسی می توانست ناظر بر مفهوم باشد ؛ این درست است اما به جهت آشنایی بیشتر غیرفارسی زبانان به واژه پرسیک و پرشیا ،  و به این دلیل که غیر ایرانیان دوستدارزبان و ادب و فرهنگ ایرانی با گزینش واژه پرسیک بتوانند به این وبلاگ دسترسی یابند و... این نام انتخاب گردیده است . 

از هدفهای مهم این وبلاگ ، اطلاع رسانی وتبادل نظریات ادبی و فرهنگی و تاریخی و بحث های روانشناسی است که بخشی از مطالعات و تحصیلات نگارنده درزمینه های مزبور می باشد.

نگارنده کوشش خواهد نمود بخشی از مطالب وبلاگ را به ارائه نوشته ها و مقالات خویش اختصاص دهد که در نشریات کشورمنتشر گردیده یا با سخنرانی ارائه گردیده است بدان امید که  مورد استفاده خوانندگان و در صورت تمایل آنان،  مورد نقد و بررسی قرار گیرد. 


 

نویسنده : سید ضیاء الدین جوادی


زلف عنبربوی تاجیكان گرفت

پای صبرازاین دل شیدای من

 

گزارشسفر به تاجیكستان

 

سید ضیاء الدین جوادی

 

(قسمت بیست وسوم)

 

 

بازار كاروان

به هرحال با «دكتر جباری» قرار گذاشتیم به بازار كاروان برویم و برای روز شنبه كه به میهن برمی گردیم وسایل رفع خجالت ازسفر تاجیكستان فراهم كنیم كه با 12 سامانی كه «دكتر جباری» ازرگ و ریشه جان خویش كند و به راننده پیرتاجیك ،كه برسمند نیمه ایرانی سوار بود، پرداخت تامارابه كاروان «جیب خالی كن ها» برساند و رساند و خود رفت؛ اما گویا یك اشتباه ناخواسته هم پیش آمد كه آن روز،جمعه بود وبازارتعطیل.برای چه؟

معلوم مانشدكه چگونه دراین كشور كمونیست زده كه تازه می رود چون شفیره كرمی از پیله خودبیرون بیاید و هنوزتصمیم نگرفته ازكدام سوی پیله سر بدمد ، روزهارا به اعتبار: «ماركسیست» و«اسلامی» و «تاجیكی!!» بودن ، باهم گرد آورده است تا هم «یكشنبه»، «تعطیل كمونیستی» باشدو هم در«جمعه» به «عطلت اسلامی» پردازد و خودرا قهرمان استقلال هم بنامد. مگر آن نیست كه «بطل» های اسلامی جز با بطالت گذراندن عمر در صحاری ، به این مقام دست نمی یافتند ؟

دربازارچندجنس كوچك كه همانانیم تنه های كركی برای خانم ها بود تهیه كردم و كاپشنی نیز برای پسرم (جواد) خریدم تا شرمسار این عزیز خود نشوم .

.

.

.

 

.

.

-برای دانلود مقاله در قالب فایل PDF کلیک کنید.

-اگر فایل خوانده نشد کافیست نام ان را به اعداد یا حروف انگلیسی تغییر دهید

یکشنبه 12 خرداد 1392
ادامه مطلب
نویسنده : سید ضیاء الدین جوادی


زلف عنبربوی تاجیكان گرفت

پای صبرازاین دل شیدای من

 

گزارشسفر به تاجیكستان

 

سید ضیاء الدین جوادی

 

(قسمت بیست ودوم)

 

جمعه 17 مهرماه 88

صبح زود دكتر صدیق زنگ زد كه بیایید به كولاب برویم . دوست داشتیم فرصتی می بود تا از «كولاب» و «قرقان تپه» و «میرسید علی»  و..... دیداری می داشتیم . آخر بسیار نامردمی بود كه تا اینجا بیاییم و هموطن «غریبْ خفته»خودرا كه وصیت كرده بوداورااز هندو كشمیر به این سرزمین بیاورند و مدفون سازند، از دیدارخود محروم سازیم .

 تعجب نكنید كه چرا خودرابزرگ گرفته ایم و این پیرراكه اسلامیت سرزمین های شمال هند،به بركت وجود او بوده است با یك مدرس فكسنی دانشگاه آزاد علی آباد كتول همدوش دانسته ایم ! خیر اصلاً دراینجا مقام و مرتبه ای دركار نیست. ازخاك، بی مقام تر چیست كه در دیار غربت، آن را سرمه چشم خویش می كنیم ؟

.

.

.

برای دانلود مقاله در قالب فایل PDF کلیک کنید

اگر فایل باز نشد کافیست نام فایل را به حروف انگلیسی یا اعداد تغییر دهید.

شنبه 11 خرداد 1392
ادامه مطلب
نویسنده : سید ضیاء الدین جوادی


شنبه 28 اردیبهشت 1392
ادامه مطلب
نویسنده : سید ضیاء الدین جوادی


زلف عنبربوی تاجیكان گرفت

پای صبرازاین دل شیدای من

 

گزارشسفر به تاجیكستان

 

سید ضیاء الدین جوادی

 

(قسمت بیست ویکم)

 

 

آثار خانه حصار

 در آنسوی خیابان عمارتی بااسلوب كاروانسراهای ایرانی قرارداشت كه تنها ممیزه آن ،دو مناره مانند بسیار كوتاه در تقاطع اضلاع آن بود؛ با همان سبك برج های حصار ـ كه تنهابا دقت در آن می شد به مشابهت آن ها پی بُرد.ـ پیاده قدم زدیم و به آنسوی جاده رفتیم . درمحوطه مقابل آن كاروانسرا، كه به تسامح پنجاه درصدی ،آن را مدرسه هم می توان نامید، سنگی بزرگ، مانند دسته هاون، قرارداشت كه برزمین افتاده بود و درب ورودی كاروانسرا یا مدرسه، منبت كاری و زیبا .

درورودی،سمت راست دالان ،سه چهارخانم تاجیك نشسته و مشغول «گپ زدن» بودندكه تنها خداوندِ« عالِم الغیوب» می تواند با قلم من ،براین سطور بیفزاید كه آنان چه می گفتند .

.

.

.

.

.

- برای دانلود کامل مقاله در قالب یک فایل PDF کلیک کنید

-  اگر فایل PDF خوانده نشد کافیست نام آن را به حروف انگلیسی یا اعداد تغییر دهید .

شنبه 28 اردیبهشت 1392
ادامه مطلب
نویسنده : سید ضیاء الدین جوادی
دسته : ادبیات ,


شنبه 28 اردیبهشت 1392
ادامه مطلب
نویسنده : سید ضیاء الدین جوادی
دسته : ادبیات ,


چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392
ادامه مطلب
نویسنده : سید ضیاء الدین جوادی


مجموعه ی تاریخی بایزید بسطامی - استان سمنان ( عکس : سید ضیاءالدین جوادی )

چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392
ادامه مطلب
نویسنده : سید ضیاء الدین جوادی


زلف عنبربوی تاجیكان گرفت

پای صبرازاین دل شیدای من

 

گزارشسفر به تاجیكستان

 

سید ضیاء الدین جوادی

 

(قسمت بیستم)

 

 

دانشگاه ملی تاجیكستان

در میدان گلبرگ با میربدیع به طرف دانشگاه ملی تاجیكستان رفتیم  كه ساختمان اداری آن درخیابان صدرالدین عینی و كلاس ها و مكان آموزشی درمنطقه جزیره و كناررودخانه «ورزاب» در مسیر طرف حصار قرارداشت .

خیابان هاشیك وتمیز بود ؛ساختمان ها به رنگ های شاد: زرد لیمویی،گل بهی و سرخ كمرنگ ودیگر رنگ های چشم نـواز. به ساختمان زیبایی رسیدیم كه با رنگ زیبـای شوكولاتی رنگ آمیزی شده بود. میربدیع گفت: اینجا دانشگاه ملی تاجیكستان است .چون نگریستم ساختمانی بودزیبا، با اسلوب معماری روسی . بـا خط سیریلیك برسردر آن عبارت« دانشگاه ملی تاجیكستان »  نوشته شده بود .

.

.

.

.

- برای دانلود کامل در قالب فایل PDF کلیک کنید .

- اگر فایل PDF خوانده نشد کافیست نام ان را به حروف انگلیسی یا اعداد تغییر دهید. 

چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392
ادامه مطلب
نویسنده : سید ضیاء الدین جوادی
دسته : ادبیات ,


چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392
ادامه مطلب
نویسنده : سید ضیاء الدین جوادی
دسته : ادبیات ,


 

زلف عنبربوی تاجیكان گرفت

پای صبرازاین دل شیدای من

 

گزارشسفر به تاجیكستان

 

سید ضیاء الدین جوادی

 

 

(قسمت هجدهم و نوزدهم)

 

 

انجمن پیوند فارسی زبانان

 

برسردر ساختمان كه در همان خیابان ابوعبدالله رودكی بود ، با حروف سیریلیك نوشته شده بود : « كاخ وحدت »

   در ورودی به كاخ كه درطبقه بالا بود، مردی به نام «صلاح الدین» ایستاده بود و از آیندگان، استقبال می كرد . مردی باتیپ نظامی، موهای جو گندمی و سنی در حوالی 55 سال؛  و سبیلی پهن نیز برلب داشت . این آقای صلاح الدین كه بیشتر به افسران KGB  شباهت داشت تایك ادیب فاضل ، بامادست داد و خوش آمد گفت و بااشاره او ،دختر خانم لاغر و خوش اندامی با موهای صاف بلند وچهره ای مینیاتوری وبه سلیقه تاجیكان ابروان پیوسته، مارا به سالن هدایت كرد . دراین كار مردی نیزمارا همراهی می كرد كه بعداً با هدیه كتابی ازخود ـ درباب ابو حنیفه ـ  معلوم شد نام او« رنجبر » است، افغانی است، درتاجیكستان زندگی ومعاش می كند و  چهره ای كاملاً مغولی داشت و دندانهای پیشین او بیشتراز خود مغولان وچینی ها جلو آمده بود .

.

.

.

.

.

- برای دانلود مقاله در قالب فایل PDF کلیک کنید

-اگر فایل باز نشد کافیست نام ان را به حروف انگلیسی یا اعداد تغییر دهید.

دوشنبه 23 اردیبهشت 1392
ادامه مطلب
به یاد دوست

به یاد دوست :

استاد: معروف جان رحيم اُف ، مشتهر  به »علامه معروف جان» ، از ازبكان زادۀ «استروشن» تاجيكستان بود كه حدود 14 سال درايران مي زيست و دراين اواخر در جامعه المصطفي(ص) العالميه گرگان به تدريس مي پرداخت ودردوره كارشناسي زبان و ادبيات فارسي با علاقه در كلاس هاي درس ادبيات شركت مي كرد. علی رغم اطلاعات وسیع در حیطه زبان و ادبیات فارسی، گویا به انگیزه ورود به تحصیلات رسمی دانشگاهی (دررشته زبان و ادبیات فارسی) دست به ترجمه وتحلیل بوستان سعدی به زبان تاجيكي و خط سيرليك زد و آنرا  به چاپ رسانيد .نگارنده این سطور براي تشويق وقدردانی از کار او ، یک جلد ديوان سنايي به او هديه دادم و هم شعري درستایش کار او سرودم و دركلاس خواندم.

به یاد این دوست عزیز و دانشمند ، بخشی از ابیات مزبور، جهت بازبینی خاطرات همنشینی با آن دوست گرامی، آورده می شود .

تو ، « معروف جاني»  و معـروفِ جـاني       به فضل و به دانش ، به قـــدرِ جهاني

چنين محضر خوش ، چنين روي نيـكو            فلك ، هــديه اي داده ات  آسمــاني

 توعلّامه اي ، زآنكـه در فضل و دانش             علمـــدار علميّ  و  تــاج  ســراني

تواضع،  ادب ، همـــره  علم  و دانش                 و يك قلب پـــاكِ پُر  از  مهــرباني

 خـــدا ، داده برتو،  ازيرا كــه داند                 مسلمانِ پــاكيّ  و عـــاشقْ قُـراني

گمان بُـــرده بـودم كه درازبكستان                 نبينـم كسي را ، بجـز «شيبكاني»

 ويـــا «تنگ چشمان غارتگر  دل »                     ويـا « سَرْوْ  قَـــدّانِ لاغــر ميانی

 ندانستم اي مــرد ديني كه اكنون                 يكي گُل پديد آمـده است و تو آني

 به خطّ   سيريليك» اگر بوستان را                     نمودي مبـــدّل ، يقيناً  بــرآني..

 كه روز دگـــر ، همت عالــي تو                       شكوفـــا  نمـايد يكـي گُلستاني

اگر فخـرمـا هست بر« ابن سينا »               تو  هم فخر« استروشن» و ازبكانی

و.....

سيد ضياء الدين جوادي گرگان  مهرماه87

 

 

صفحات سایت
تعداد صفحات : 9
عضويت سريع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آمار کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟
آمار مطالب آمار مطالب
کل مطالب کل مطالب : 87
کل نظرات کل نظرات : 27
آمار کاربران آمار کاربران
افراد آنلاین افراد آنلاین : 2
تعداد اعضا تعداد اعضا : 6

کاربران آنلاین کاربران آنلاین

آمار بازدید آمار بازدید
بازدید امروز بازدید امروز : 18
باردید دیروز باردید دیروز : 33
ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 0
ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 0
بازدید هفته بازدید هفته : 58
بازدید ماه بازدید ماه : 613
بازدید سال بازدید سال : 2,655
بازدید کلی بازدید کلی : 49,095

اطلاعات شما اطلاعات شما
آِ ی پیآِ ی پی : 3.129.23.214
مرورگر مرورگر : Safari 5.1
سیستم عامل سیستم عامل :
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود