جستجو گر پیشرفته سایت



نوروز خجسته باد !
سخنی با خوانندگان

به نام خداوند و با سلام به خوانندگان :

 این وبلاگ با نام پرسیک جهت ارائه مطالب ادبی،فرهنگی،تاریخی ونیز تبادل نظر با خوانندگان درزمینه های ادبی و علوم انسانی است . 

علت نام گذاری  وبلاگ، چندسویه بودن مفاهیم آن است . پرسیک درزبان های وابسته به زبانهای  لاتین به معنی ایرانی یا پارسی است . ممکن است پرسیده شود که همان واژه پارسی می توانست ناظر بر مفهوم باشد ؛ این درست است اما به جهت آشنایی بیشتر غیرفارسی زبانان به واژه پرسیک و پرشیا ،  و به این دلیل که غیر ایرانیان دوستدارزبان و ادب و فرهنگ ایرانی با گزینش واژه پرسیک بتوانند به این وبلاگ دسترسی یابند و... این نام انتخاب گردیده است . 

از هدفهای مهم این وبلاگ ، اطلاع رسانی وتبادل نظریات ادبی و فرهنگی و تاریخی و بحث های روانشناسی است که بخشی از مطالعات و تحصیلات نگارنده درزمینه های مزبور می باشد.

نگارنده کوشش خواهد نمود بخشی از مطالب وبلاگ را به ارائه نوشته ها و مقالات خویش اختصاص دهد که در نشریات کشورمنتشر گردیده یا با سخنرانی ارائه گردیده است بدان امید که  مورد استفاده خوانندگان و در صورت تمایل آنان،  مورد نقد و بررسی قرار گیرد. 


 

نویسنده : سید ضیاء الدین جوادی


به یاد استاد باستانی پاریزی                                       

عصر چهارشنبه پنجم فروردین 1393 دخترم« پریسا» با تامل بسیار بالاخره خبررا رسانید که بابا ، استاد باستانی پاریزی امروز دربیمارستان درگذشت.  همیشه براین باور بوده ام که باستانی و باستانیها نمی میرند ، مگرمی شوددانشمندانی چون باستانی بمیرند؟  ایران ، این سرزمین جاوید ، با اکسیزن وجود باستانیها تنفس کرده و زنده مانده است. به یاد سخن استاد افتادم که می فرمود درهای رحمت خداوند جاودانه به روی زمینیان باز است وهرگز جهان ما منحصر به مردان بزرگی که قبلاً بوده اند نخواهد بود . من هرگز در کلاس درس رسمی استاد نبوده ام زیرا رشته تحصیلات من تاریخ نبوده است اما از کودکی جانم به شهد و عسل نوشته های محققانه و ادیبانه استاد شیرین بوده است و همین سبب شد سالهای قبل درگله ای از مردم سرزمینم از بی مهری نسبت به بزرگانی چون باستانی پاریزی و اسلامی ندوشن و.... تصمیم گرفتم اگر مسئولان فرهنگی نسبت به مفاخر راستین ملی ما کم توجه و گاه نامهربان بوده اند، ما که نمرده ایم! ودر گزارشهایی در مطبوعات ، سپاس و ستایش فرزندان ایران را به گوش آنان برسانیم و همین سبب شد نخستین مقاله خویش در تکریم این بزرگان را به استاد باستانی پاریزی اختصاص دهم ودرروزنامه اطلاعات مقاله ای طولانی درباب استاد و آثاراو بنویسم و هرگز گمان نمی کردم درپایان چند شماره از نگارش مقاله ام، استاد باستانی پاریزی ، خود عنایتی به نگارنده کندو با جوابیه ای محققانه با دستخط خویش و هدیه کتابی به نگارنده ، اورا مفتخر سازد .

آنچه درآثار استادبرایم شگفت انگیز بود، تسلط او به خبایا و زوایای وقایع وتحلیل های عالمانه اوبوده است . نثرشگفت انگیز او شهدظرافت را درداروی تلخ ـ اماشفابخش ـ تاریخ می ریخت تاگوارا شود . سیطره آگاهی های او به ادب، تاریخ، امور اجتماعی،سیاست، رخدادهای خصوصی نامداران دیگر ایران، به آن اندازه بود که درجایی از علت نام گذاری مثلاً خاندان سرهنگ زاده سخن می گفت و در همایشی از ظرافت های گفتاری حافظ درباب نقش و رنگ قالی ها خبر می داد وشگفتا از هنر او که توانست گوشه های ناب تاریخ ایران، بویژه کرمان را در چهار چوب مستحکم تاریخی ، رنگ روایی زند و عارف و عامی در تاریخ را به تحسین وادارد ؛ واکنون که اندوهگینِ نبود جسمانی استاد و عزلت قلم او هستیم ،به خود دلداری دهم که : مرگ چنین خواجه نه کاری است خُرد ...  اگرجسم او با تربت نیاکان شکوهمنداودر سرزمین اهورایی ایران آمیزش می یابد تا فرزندان دیگری چون اواز خاک میهن برویند ، به یقین روان اودرآغوش نیاکان ورجاوند ،درهزاره های بی انتهای تاریخ مورد استقبال قرار خواهد گرفت و نام و یاد او، چون آثارش همیشه زنده در یادمان مردم ما خواهد بود .

 

با عرض تسلیت به خاندان و فرزندان استاد فقید ، شادی روان جاودانه اورااز درگاه ایزد متعال خواهانیم.

(سید ضیاء الدین جوادی)


سه شنبه 05 فروردین 1393
ادامه مطلب
نویسنده : سید ضیاء الدین جوادی


 

به یادمان شب یلدا، پایان تاریکی گجستگ و آغاز نمایندگاری خورشید  خجستگِ مزدا آفریده .

 

به  نام دادار بخشاینده بخشایشگر

خورشید بی مرگ نورانی تیز اسپ را می ستاییم ،

مهر،دارنده دشتهای فراخ را می ستاییم که راست گفتار، نامدار، دارای هزار گوش ، خوش اندام، دارنده هزار چشم و دوربیننده ، نیرومند، بیخواب و هماره بیدار است.

خورشید جاودانی با شکوه تیزاسپ را می ستاییم

درهنگامی که خور، بافروغ خویش بتابد،

در هنگامی که خور،روشنایی بتابد ،

صد و هزارازایزدان مینوی برخاسته ، این فرّ را جمع کنند ؛

این فرّ را به سوی نشیب(زمین) فرود آورند

این فرّ را آنان درروی زمین اهورا آفریده ، بخش کنند،

برای افزودن به جهان راستی ،

برای افزودن به هستی راستی .

**

هنگامی که خورشد برآید،

 زمین اهورا آفریده پاک شود؛

آب روان پاک شود؛

 آب چشمه پاک شود؛ آب دریا پاک شود؛

آب ایستاده پاک شود ؛

آفرینش راستی که از آنِ حردِ مقدس است ، پاک شود .

شب یلدا، یادمان زایش مهر، گریختن تاریکی و فرمانروایی نور و روشنایی

 

بر هم میهنان، بویژه ایرجی زادگان وآریایی تباران خجسته باد !

شنبه 30 آذر 1392
ادامه مطلب
نویسنده : سید ضیاء الدین جوادی


روی تاجیکانه ات بنمای تا داغ حبش

آسمان بـر چهــرۀ تُرکان یغمایی کند

(سعدی)

سید ضیاء الدین جوادی

(قسمت سی ام)

 

ورق های زیرین گزارش سفر به تاجیکستان (2)

آشنایی خام من درباره تاجیکستان به  دوبخش مربوط می شده است: اقلیم و تاریخ و فرهنگ و سیاست . باورهای من درباب اقلیم آن قبل از دیداراز تاجیکستان بدین گونه بوده است :

اقلیم و سرزمین تاجیکستان

تاجیکستان رابا نام جعلی می شناختم اگرچه تاجیکان و ترکان در تقابل تاریخی خود هم از لحاظ سیاست و فرهنگ و تاریخ تا جمال و زیبایی  مقابل یکدیگر قرارداشته اند . 

.

.

.

برای دانلود مقاله در قالب فایل PDF کلیک کنید .

اگر فایل باز نشد کافیست نام آنرا به حروف انگلیسی یا اعداد تغییر دهید .

سه شنبه 08 مرداد 1392
ادامه مطلب


روی تاجیکانه ات بنمای تا داغ حبش

آسمان بـر چهــرۀ تُرکان یغمایی کند

(سعدی)

 

 

سید ضیاء الدین جوادی

(قسمت بیست ونهم)

 

ورق های زیرین گزارش سفر به تاجیکستان (1)

سفر به تاجیکستان که به دعوت سفارت محترم تاجیکستان در تهران و پیگیری چند تن ازاساتید تاجیک جامعه المصطفی (ص) واحد گرگان ( بویژه استادان گرامی علامه معروف جان رحیم افو دکتر صدیق حسین اف و..)  ممکن گردید ، موجب امتنان نگارنده می باشد، بویژه آن که به علت موضوع سفر ـ (شرکت در همایش جهانی بزرگداشت امام ابوحنیفه  )  امکان استفاده علمی ( همانگونه که در گزارش سفرآمده  است ) و نیز آشنایی با تعدادی از شخصیت های علمی جهانی چون دکتر بئاتریس فوربس منز، و...نیز میسرگردید. این گونه سفرها که به دعوت مقامات یک کشور انجام می پذیرد، علاوه برتسهیل دشواری های سفرعادی ، سبب بازگشودن دروازه های بسیاری از اماکن تاریخی و فرهنگی به روی مدعوین می شود  که در سفر های عادی بدشواری می توان بدان مراکز فرهنگی دست یافت . 

 

.

.

- برای دانلود مقاله در قالب فایل pdf کلیک کنید .

- اگر فایل باز نشد کافیست نام ان را به حروف انگلیسی یا اعداد تغییر دهید .

دوشنبه 17 تیر 1392
ادامه مطلب
نویسنده : سید ضیاء الدین جوادی


 

زلف عنبربوی تاجیكان گرفت

پای صبرازاین دل شیدای من

 

گزارش سفر به تاجیكستان

 

سید ضیاء الدین جوادی

 

(قسمت بیست وهشتم)

 

باردیگر فرودگاه تهران

هواپیما برزمین نشست.گله ای از مسافر وبار چون «تخم ملخ» از شكم هواپیمای «بی ملخ» بیرون ریخت.آنگاه،دالان سرپوشیده منتهی به راهروهایی كه به بخش كنترل بار ومسافر منتهی می شد و عبور بارها اززیر اشعۀ چشم دیوان سلیمانی یا پوپکانی که از اوج آسمان، آب اعماق زمین را می بینند.... ؛ وعجبا ! مثل این كه دستگاه های الکترونیکی فرودگاه نیز:«مسلمان طالبانی از نوع ایرانی» شده اندكه باگیرانداختن دیوان کوچک حافط ویکی دو «سی دی» موسیقی تاجیكی و  ازبك در چمدان همراه من فریاد« واشریعتا» برداشتندو مسئول بخش فرهنگی فرودگاه رافرا خواندند ودل و روده چمدان مرا بیرون آوردند . 

.

.

.

- برای دانلود مطلب در قالب فایل PDF کلیک کنید .

- اگر فایل باز نشد کافیست نام ان را به حروف انگلیسی یا اعداد تغییر دهید .

دوشنبه 17 تیر 1392
ادامه مطلب
نویسنده : سید ضیاء الدین جوادی


زلف عنبربوی تاجیكان گرفت

 پای صبرازاین دل شیدای من

 

گزارش سفر به تاجیكستان

 

سید ضیاء الدین جوادی

 

(قسمت بیست وهفتم)

 

 

فرودگاه دوشنبه

«علی مراد»،مهماندارگرامی تاجیكی ما گفت: سریع وسائل تان رابردارید تا به فرودگاه برویم. زیرا ممكن است خیابان ها را ببندندو نتوانیم به موقع به فرودگاه برسیم . باعجله وسایل خودرا بستیم و آماده كردیم و با دوستان خدا حافظی «با شتابی» انجام دادیم.

 

    اتوموبیل با سرعت مارا به فرودگاه دوشنبه كه متصل به شهر بود رسانید، امادرآنجا غوغایی ازهمراهان و كیف وساك ها بود . در آنجا معلوم می شد چه كسی چه چیزهایی خریده است .تنها ناراحتی ما بار مضاعفی بود كه «دكتر ...»،بردوش :« دكتر....» و او نیز بر دوش «دكتر جباری» عزیز ما گذاشته بود تا خود، راحت تر و سبكبال تر به «خجند»پرواز كند. از این عمل زشت آنان بشدت ناراحت شدیم ولی چاره ای نبود.

.

.

.

- برای دانلود مقاله کلیک کنید 

-  اگر مقاله باز نشد کافیست نام آن را به حروف انگلیسی یا اعداد تغییر دهید .

پنجشنبه 06 تیر 1392
ادامه مطلب
نویسنده : سید ضیاء الدین جوادی


زلف عنبربوی تاجیكان گرفت

پای صبرازاین دل شیدای من

 

گزارش سفر به تاجیكستان

 

سید ضیاء الدین جوادی

 

(قسمت بیست وششم)

 

 

بازار گنجینه

 

خوشبختانه راننده تاكسی ای، به نام «علی خان» ، مارا انتخاب كرد و به 13 سامانی، قول رساندن به هتل اوستا داد . مردی نیمه مسن با سری در حال ریزش كامل مو، كه محبت كرد و مارا به طرف بازار گنجینه آورد و درراه با ما «حالی» كرد با با صراحت حیرت آوری از آیینه به من نگاه کرد و گفت: « از تاجیكستان خوشتان آمده است یا نه؟ و آیا از …… تاجیكی بهره ای برده اید یا نه!!؟ و... »  كه من شگفت زده از صراحت لهجۀ او،از آیینه تاكسی، موی سفید خودرا به رخ او كشیدم و چون از بی اهمیتی این موضوع سخن گفت من برای فرار از بحث، به جای خود، پسرم «جواد»راسپر ساخته ،(یا وارد معركه كردم ) كه:... پسرم دختر تاجیكی دوست دارد، اما می گوید: باید تاجیك ـ روس یا به قول خود راننده تاجیك : « مَیزَه » باشد. 

.

.

.

-برای دانلود مقاله در قالب فایل PDF کلیک کنید !!

-  اگر فایل باز نشد کافیست نام آن را به حروف انگلیسی و یا اعداد تغییر دهید .

جمعه 31 خرداد 1392
ادامه مطلب
نویسنده : سید ضیاء الدین جوادی


جمعه 31 خرداد 1392
ادامه مطلب
نویسنده : سید ضیاء الدین جوادی


زلف عنبر بوی تاجیكان  گرفت

پای صبرازاین دل شیدای من

 

 

 

گزارشسفر به تاجیكستان

 

سید ضیاء الدین جوادی

 

(قسمت بیست وپنجم)

 

 


باردیگر: بازار شنبه  18 مهر ماه 88

شنبه علی رغم دعوت «دكتر صدیق» برای رفتن به بعضی جاها ، تصمیم گرفتیم به بازار گنجینه برویم . آخر سنت تهیه سوغات دردل اهل وكودكان نااهل ،هنوزپابرجاست. بدین جهت با 13 سامانی خودرا ابتدابه كاروان رساندیم تاازآنجا به «صیدشدن گاه !!» گنجینه برویم . وچنین نیز كردیم .علی رغم تنبلی بازاردربیدار شدن، برخی مغازه ها داشتند نیم بازمی شدندوماراناامید نكردند . 

.

.

.

- برای دانلود کامل مطلب در قالب فایل Pdf کلیک کنید.

-اگر فایل باز نشد کافیست نام آن را به حرف انگلیسی و یا اعداد تغییر دهید.

سه شنبه 21 خرداد 1392
ادامه مطلب
نویسنده : سید ضیاء الدین جوادی


زلف عنبربوی تاجیكان گرفت

 پای صبرازاین دل شیدای من

 

 

گزارشسفر به تاجیكستان

 

سید ضیاء الدین جوادی

 

(قسمت بیست وچهارم)

 

 

گُلِ مَیده

چندی بعد دكتر صدیق و دوستانش و علامه مارابا اتوموبیل خود به حواشی« ورزاب» بردند تا به قول علامه گوشت « بز سركه »  به  ما بخورانند. در مسیر: دوشنبه به ورزاب كه یاد آور جاده هراز خودمان بود،ذهنم درآسمان تاجیكستان و درتاریخ این سرزمین سیر می كرد  و تنها خود می دانستم كه به چه می اندیشم.

 

درمسیر دوشنبه تا ورزاب، در اطراف رودخانه پرآب «ورزاب» ، خانه های ویلایی مدرنی به چشم می خورد كه نشان از ذوق و سلیقه روس ها وفرهنگ آنان می داد.من قبلاً از تاثیر آن همه شكوه و جلال كه اززمان تزارها درخاطر تاریخ قاجار و سفر های ناصرالدین شاهی و مظفرالدین شاهی نشسته است، اطلاع داشتم و تعجب نمی كردم و تنها بربی انصافی برخی از دوستان ایرانی كه قبلاً از تاجیكستان و دوشنبه دیدن كرده بودند، می اندیشیدم كه كوشش داشتند تصاویر ذهنی مرادرهم بریزند و تصویری نادرست از شهردوشنبه و سرزمین تاجیك درذهن من بنشانند؛ از جمله می گفتند كه دوشنبه خیلی كوچكتراز گرگان است و اغلب خیابان های آن خاكی است و اسفالت ندارد و از این گونه اطلاعات نادرست . 

.

.

.

.

-برای دانلود کلیک کنید .

- اگر فایل باز نشد کافی است نام آن را به حروف انگلیسی یااعداد تغییر دهید.

جمعه 17 خرداد 1392
ادامه مطلب
به یاد دوست

به یاد دوست :

استاد: معروف جان رحيم اُف ، مشتهر  به »علامه معروف جان» ، از ازبكان زادۀ «استروشن» تاجيكستان بود كه حدود 14 سال درايران مي زيست و دراين اواخر در جامعه المصطفي(ص) العالميه گرگان به تدريس مي پرداخت ودردوره كارشناسي زبان و ادبيات فارسي با علاقه در كلاس هاي درس ادبيات شركت مي كرد. علی رغم اطلاعات وسیع در حیطه زبان و ادبیات فارسی، گویا به انگیزه ورود به تحصیلات رسمی دانشگاهی (دررشته زبان و ادبیات فارسی) دست به ترجمه وتحلیل بوستان سعدی به زبان تاجيكي و خط سيرليك زد و آنرا  به چاپ رسانيد .نگارنده این سطور براي تشويق وقدردانی از کار او ، یک جلد ديوان سنايي به او هديه دادم و هم شعري درستایش کار او سرودم و دركلاس خواندم.

به یاد این دوست عزیز و دانشمند ، بخشی از ابیات مزبور، جهت بازبینی خاطرات همنشینی با آن دوست گرامی، آورده می شود .

تو ، « معروف جاني»  و معـروفِ جـاني       به فضل و به دانش ، به قـــدرِ جهاني

چنين محضر خوش ، چنين روي نيـكو            فلك ، هــديه اي داده ات  آسمــاني

 توعلّامه اي ، زآنكـه در فضل و دانش             علمـــدار علميّ  و  تــاج  ســراني

تواضع،  ادب ، همـــره  علم  و دانش                 و يك قلب پـــاكِ پُر  از  مهــرباني

 خـــدا ، داده برتو،  ازيرا كــه داند                 مسلمانِ پــاكيّ  و عـــاشقْ قُـراني

گمان بُـــرده بـودم كه درازبكستان                 نبينـم كسي را ، بجـز «شيبكاني»

 ويـــا «تنگ چشمان غارتگر  دل »                     ويـا « سَرْوْ  قَـــدّانِ لاغــر ميانی

 ندانستم اي مــرد ديني كه اكنون                 يكي گُل پديد آمـده است و تو آني

 به خطّ   سيريليك» اگر بوستان را                     نمودي مبـــدّل ، يقيناً  بــرآني..

 كه روز دگـــر ، همت عالــي تو                       شكوفـــا  نمـايد يكـي گُلستاني

اگر فخـرمـا هست بر« ابن سينا »               تو  هم فخر« استروشن» و ازبكانی

و.....

سيد ضياء الدين جوادي گرگان  مهرماه87

 

 

صفحات سایت
تعداد صفحات : 9
عضويت سريع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آمار کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟
آمار مطالب آمار مطالب
کل مطالب کل مطالب : 87
کل نظرات کل نظرات : 27
آمار کاربران آمار کاربران
افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا تعداد اعضا : 6

کاربران آنلاین کاربران آنلاین

آمار بازدید آمار بازدید
بازدید امروز بازدید امروز : 7
باردید دیروز باردید دیروز : 33
ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 0
ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 0
بازدید هفته بازدید هفته : 47
بازدید ماه بازدید ماه : 602
بازدید سال بازدید سال : 2,644
بازدید کلی بازدید کلی : 49,084

اطلاعات شما اطلاعات شما
آِ ی پیآِ ی پی : 3.145.91.37
مرورگر مرورگر : Safari 5.1
سیستم عامل سیستم عامل :
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود